NOW THE ACCLAIMED HBO SERIES GAME OF THRONES—THE MASTERPIECE THAT BECAME A CULTURAL PHENOMENON Winter is coming. Such is the stern motto of House Stark, the northernmost of the fiefdoms that owe allegiance to King Robert Baratheon in far-off King’s Landing. There Eddard Stark of Winterfell rules in Robert’s name. There his family dwells in peace and comfort: his proud wife, Catelyn; his sons Robb, Brandon, and Rickon; his daughters Sansa and Arya; and his bastard son, Jon Snow. Far to the north, behind the towering Wall, lie savage Wildings and worse—unnatural things relegated to myth during the centuries-long summer, but proving all too real and all too deadly in the turning of the season. Yet a more immediate threat lurks to the south, where Jon Arryn, the Hand of the King, has died under mysterious circumstances. Now Robert is riding north to Winterfell, bringing his queen, the lovely but cold Cersei, his son, the cruel, vainglorious Prince Joffrey, and the queen’s brothers Jaime and Tyrion of the powerful and wealthy House Lannister—the first a swordsman without equal, the second a dwarf whose stunted stature belies a brilliant mind. All are heading for Winterfell and a fateful encounter that will change the course of kingdoms. Meanwhile, across the Narrow Sea, Prince Viserys, heir of the fallen House Targaryen, which once ruled all of Westeros, schemes to reclaim the throne with an army of barbarian Dothraki—whose loyalty he will purchase in the only coin left to him: his beautiful yet innocent sister, Daenerys.
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
اکنون سریال تحسین‌شده HBO GAME OF THROONES—شاهکاری که به یک پدیده فرهنگی تبدیل شد زمستان در راه است. این شعار سرسختانه خانه استارک است، شمالی‌ترین شاه‌نشین‌هایی که در «فرود پادشاهی دوردست» مدیون وفاداری به پادشاه رابرت براتیون هستند. آنجا ادارد استارک از وینترفل به نام رابرت حکومت می کند. خانواده اش در آنجا در آرامش و آسایش زندگی می کنند: همسر مغرورش، کاتلین. پسرانش راب، براندون، و ریکون. دخترانش سانسا و آریا؛ و پسر حرامزاده اش، جان اسنو. دورتر در شمال، پشت دیوار سر به فلک کشیده، وایلدینگ‌های وحشی و بدتر از آن قرار دارند – چیزهای غیرطبیعی که در طول تابستان قرن‌ها به افسانه تبدیل شده‌اند، اما در شروع فصل بسیار واقعی و بسیار کشنده هستند. با این حال، تهدیدی فوری‌تر در کمین جنوب است، جایی که جان آرین، دست پادشاه، در شرایطی مرموز مرده است. حالا رابرت سوار بر شمال به وینترفل می‌رود و ملکه‌اش، سرسی دوست‌داشتنی اما سرد، پسرش، شاهزاده جافری بی‌رحم و غرور، و برادران ملکه جیمی و تیریون از خاندان قدرتمند و ثروتمند لنیستر را می‌آورد – اولین شمشیرزن بی‌مانند، دومی کوتوله ای که قد کوتاهش ذهن درخشان را نادیده می گیرد. همه به سمت وینترفل و یک برخورد سرنوشت ساز می روند که مسیر پادشاهی ها را تغییر می دهد. در همین حال، در آن سوی دریای باریک، شاهزاده ویسریس، وارث خاندان سقوط کرده تارگرین، که زمانی بر تمام وستروس حکومت می کرد، نقشه می کشد تا تاج و تخت را با ارتشی از دوتراکی های بربر باز پس گیرد – که وفاداری آنها را در تنها سکه ای که برایش باقی مانده است، خریداری خواهد کرد: خواهر زیبا و در عین حال معصوم، دنریس.
نقد و بررسی‌ها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.