Lisa Anselmo wrapped her entire life around her mother, a strong woman who was a defining force in Lisa’s life―maybe too defining. When her mother dies from breast cancer, Lisa realizes she hadn’t built a life of her own and struggles to find her purpose. Who is she without her mother―and her mother’s expectations?Desperate for answers, she turns to her favorite city―Paris―and impulsively buys a small apartment, refusing to play it safe for the first time. What starts out as an act of survival sets Lisa on a course that reshapes her life in ways she never could have imagined. Suddenly, she’s living like a local in a city she thought she knew, but her high school French, while fine for buying bread at the corner boulangerie, goes only so far when Paris gives her a strong dose of real life. From dating to home ownership in a foreign country, Lisa quickly learns it’s not all picnics on the Seine, and starts to doubt herself―and her love of the city. But she came to Paris to be happy, and she can’t give up now. Isn’t happiness worth fighting for?In the vein of Eat, Pray, Love and Wild, My (Part-time) Paris Life a story is for anyone who’s ever felt lost or hopeless, but still dreams of something more. This candid memoir explores one woman’s search for peace and meaning, and how the ups and downs of expat life in Paris taught her to let go of fear, find self-worth, and create real, lasting happiness in the City of Light.
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
لیزا آنسلمو تمام زندگی خود را حول مادرش پیچید، زنی قوی که نیروی تعیین کننده ای در زندگی لیزا بود – شاید خیلی تعیین کننده. وقتی مادرش بر اثر سرطان سینه می میرد، لیزا متوجه می شود که برای خودش زندگی درست نکرده است و برای یافتن هدف خود تلاش می کند. او بدون مادرش – و انتظارات مادرش کیست؟ او که از پاسخ ناامید است، به شهر مورد علاقه خود – پاریس – روی میآورد و با بیحوصلگی یک آپارتمان کوچک میخرد و برای اولین بار حاضر نمیشود در آن امن بازی کند. چیزی که به عنوان یک عمل بقا شروع می شود، لیزا را در مسیری قرار می دهد که زندگی او را به گونه ای تغییر می دهد که هرگز تصورش را نمی کرد. ناگهان، او مانند یک محلی در شهری زندگی میکند که فکر میکرد میداند، اما زبان فرانسه دبیرستاناش، اگرچه برای خرید نان در گوشهی بولانژری خوب است، تنها زمانی پیش میرود که پاریس مقدار زیادی از زندگی واقعی را به او میدهد. از قرار ملاقات تا مالکیت خانه در یک کشور خارجی، لیزا به سرعت متوجه میشود که این همه پیکنیک در رود سن نیست و به خود و عشقش به شهر شک میکند. اما او برای خوشحالی به پاریس آمد و اکنون نمی تواند تسلیم شود. آیا خوشبختی ارزش جنگیدن را ندارد؟ در رگ خوردن، دعا، عشق و وحشی، زندگی پاریس (پاره وقت) من، داستانی برای هر کسی است که احساس گمشده یا ناامیدی کرده است، اما همچنان رویای چیز دیگری را در سر دارد. این خاطرات صادقانه به جستجوی یک زن برای صلح و معنا می پردازد، و اینکه چگونه فراز و نشیب های زندگی مهاجر در پاریس به او آموخت که ترس را کنار بگذارد، ارزش خود را پیدا کند و در شهر نور شادی واقعی و پایدار ایجاد کند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.