Abstract: Have you ever wondered what it would br like to be the confidante of a serial killer? Herman Martin had the odd fate of living next to Jeffrey Dahmer in prison. Dahmer killed 17 people but, when he moved in next to Martin, he became a neighbor, not a killer. Step inside the mind and the soul of a man the world called a monster; a killer so famous he received more mail than any other inmate in the history of the world. Those letter writers were seeking what Herman became privy to. They wanted to know anything they could about how the killer machine was built. They wanted to know if he was remorseful and whether he had tried to stop. They wanted to know his worries as a human being. Herman Martin became confidante to all these answers as he crawled to the edge of an open vent that connected their cells. Patricia Lorenz is the spiritual writer who helped him make sense of it all and, 15 years later, reveal the answers
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که دوست دارید معتمد یک قاتل زنجیره ای باشید؟ هرمان مارتین سرنوشت عجیبی داشت که در زندان در کنار جفری دامر زندگی کرد. دامر 17 نفر را کشت، اما وقتی در کنار مارتین نقل مکان کرد، همسایه شد، نه یک قاتل. قدم در ذهن و روح مردی بگذار که دنیا به آن هیولا می گویند. قاتلی که آنقدر معروف بود که بیش از هر زندانی دیگری در تاریخ جهان نامه دریافت کرد. آن نامه نویسان به دنبال چیزی بودند که هرمان از آن مطلع شد. آنها می خواستند هر چیزی که می توانند در مورد نحوه ساخت ماشین کشنده بدانند. آنها می خواستند بدانند که آیا او پشیمان است و آیا سعی کرده است جلویش را بگیرد. می خواستند نگرانی های او را به عنوان یک انسان بدانند. هرمان مارتین در حالی که به لبه دریچه باز که سلول های آنها را به هم متصل می کرد می خزید، به همه این پاسخ ها محرمانه تبدیل شد. پاتریشیا لورنز نویسنده معنوی است که به او کمک کرد همه چیز را بفهمد و 15 سال بعد پاسخ ها را فاش کند. بیشتر بخوانید…
چکیده: آیا تا به حال به این فکر کرده اید که دوست دارید معتمد یک قاتل زنجیره ای باشید؟ هرمان مارتین سرنوشت عجیبی داشت که در زندان در کنار جفری دامر زندگی کرد. دامر 17 نفر را کشت، اما وقتی در کنار مارتین نقل مکان کرد، همسایه شد، نه یک قاتل. قدم در ذهن و روح مردی بگذار که دنیا به آن هیولا می گویند. قاتلی که آنقدر معروف بود که بیش از هر زندانی دیگری در تاریخ جهان نامه دریافت کرد. آن نامه نویسان به دنبال چیزی بودند که هرمان از آن مطلع شد. آنها می خواستند هر چیزی که می توانند در مورد نحوه ساخت ماشین کشنده بدانند. آنها می خواستند بدانند که آیا او پشیمان است و آیا سعی کرده است جلویش را بگیرد. می خواستند نگرانی های او را به عنوان یک انسان بدانند. هرمان مارتین در حالی که به لبه دریچه باز که سلول های آنها را به هم متصل می کرد می خزید، به همه این پاسخ ها محرمانه تبدیل شد. پاتریشیا لورنز نویسنده معنوی است که به او کمک کرد همه چیز را بفهمد و 15 سال بعد پاسخ ها را فاش کند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.