Ironically, it is a letter from one of the aliens on that space station, Dr. Julian Bashir, that inspires Garak to look at the fabric of his life. Elim Garak has been a student, a gardener, a spy, an exile, a tailor, even a liberator. It is a life that was charted by the forces of Cardassian society with very little understanding of the person, and even less compassion.
But it is the tailor that understands who Elim Garak was, and what he could be. It is the tailor who sees the ruined fabric of Cardassia, and who knows how to bring this ravaged society back together. This is strange, because a tailor is the one thing Garak never wanted to be. But it is the tailor whom both Cardassia and Elim Garak need. It is the tailor who can put the pieces together, who can take a stitch in time.
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
نزدیک به یک دهه است که گاراک آرزوی تنها یک چیز را داشته است – رفتن به خانه. تبعید در یک ایستگاه فضایی، احاطه شده توسط بیگانگانی که از او متنفرند و به او اعتماد ندارند، بازگشت به Cardassia یکی از آرزوهای گاراک بوده است. حالا بالاخره خانه است. اما خانه دنیایی است که منظره آن پر از مرگ و نابودی است. ناامیدی و گرد و غبار همراه همیشگی هستند و تجمل یک لیوان آب تمیز و مکانی گرم برای خوابیدن است.
از قضا، نامه ای از یکی از موجودات فضایی در آن ایستگاه فضایی، دکتر جولیان است. بشیر، این الهام بخش گاراک است تا به بافت زندگی خود نگاه کند. الیم گراک دانشجو، باغبان، جاسوس، تبعیدی، خیاط، حتی آزادی خواه بوده است. این زندگی ای است که توسط نیروهای جامعه کارداسی با درک بسیار کمی از شخص و حتی کمتر دلسوزی ترسیم شده است.
اما این خیاط است که می فهمد الیم گاراک کی بوده و چه بوده است. او می تواند باشد این خیاط است که بافت ویران کارداسیا را می بیند و می داند چگونه این جامعه ویران شده را دوباره گرد هم بیاورد. این عجیب است، زیرا خیاط تنها چیزی است که گاراک هرگز نمی خواست باشد. اما این خیاطی است که هم کارداسیا و هم الیم گاراک به او نیاز دارند. این خیاط است که می تواند قطعات را کنار هم بگذارد، که می تواند به موقع بخیه بزند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.