But I know the truth. I’m a commodity recently sold to the highest bidder.
Sebastian Weber is ruthless, heartless, calculating, and my new husband. Power is the weapon he wields and control is his game.
I should fear him, resent him, but instead I’m drawn to him, craving his slightest touch, wanting every part of him.
Leaving him isn’t an option, and staying means shattering his world.
ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
من یک جایزه، یک گنج، چیزی برای گرامی داشتن هستم. یا به من گفته اند.
اما من حقیقت را می دانم. من کالایی هستم که اخیراً به بالاترین پیشنهاد فروخته شده است.
سباستین وبر بی رحم، بی رحم، حسابگر و شوهر جدید من است. قدرت سلاحی است که او به دست می گیرد و کنترل بازی اوست.
من باید از او بترسم، از او رنجیده باشم، اما در عوض به سمت او کشیده می شوم، ولع کوچکترین لمسش را می خواهم، هر قسمتی را می خواهم. از او.
ترک کردن او یک گزینه نیست و ماندن به معنای درهم شکستن دنیای اوست.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.