ترجمه فارسی (ترجمه ماشینی)
وقتی صدای شلیک گلوله ها در مرکز خرید بلند شد، سیمون ناکس می دانست چه باید بکند. در جای خود پناه بگیرید. این چیزی است که آنها به شما یاد دادند که در صورت تیراندازی دسته جمعی انجام دهید. بنابراین در آن روز وحشتناک و گرم تابستان در سال 2005، سیمون خوش شانس بود. او از مرگ فرار کرد. اما او هرگز دوباره مثل سابق نخواهد بود. بیش از ده سال بعد، سیمونه هنوز با غم و اندوه، تروما و گناه نابجای یک بازمانده دست و پنجه نرم می کند. او بیشتر وقت خود را به تنهایی در جزیره آرامش می گذراند – جامعه ای آرام و هنری در سواحل مین. اما او در حال دگرگونی است – به شکلی که مجسمههای خارقالعاده و بسیار ارزشمند خود را شکل میدهد. همانطور که او خودش را درمان می کند، با رید کوارتمین که خودش از تیراندازی جان سالم به در برده و کارآگاه شده است، صحبت می کند. اما یک نفر تمام بازماندگان قتل عام DownEast Mall را تماشا کرده است. آنها سالها برای تکمیل برنامهای صرف کردهاند تا کاری را که در آن روز آغاز شده بود به پایان برسانند. حالا که رید و سیمون همدیگر را پیدا کردهاند، بیش از آن چیزی که تصور میکنند در خطر هستند – از سوی قاتلی که نمیخواهد و نمیتواند متوقف شود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.