ترجمه فارسی توضیحات (ترجمه ماشینی)
Aces، Warriors & Wingmen: گزارش های دست اول خلبانان جنگنده کانادا در جنگ جهانی دوم
تجلیل و تجلیل از رزمندگان هوا که در جوانی با فداکاری فداکارانه به کشور خود خدمت کردند. حرف آنها را بشنو به این جوانان کانادایی در نبرد بپیوندید. گزیده ای از گزارش کاپیتان گروه، رین شولتز، اسکادرون 410. این هواپیما با سرعت زیادی به خانه می رفت، یک Junkers 188، در ابری نازک، به خوبی بر فراز دریای شمال. ضربه بدی به آن زدیم و شعله ور بود، دو سیصد یاردی شعله های آتش از پشت سر می زد… ناوبر من که فردی جدی بود گفت: “بیایید نزدیک تر شویم و خوب به آن نگاه کنیم، همانطور که دارد. نوع دیگری از هواپیما است و من میتوانم زمانی که فرود میشویم در مورد آن گزارش بدهم.» بنابراین من را بستم، که احمقانه ترین کاری بود که تا به حال انجام دادم… توپچی وسط بالا نمرده بود. او درون شعله های آتش نشسته بود. مورد بعدی که تفنگ را دیدم که به سمت ما رفت. من تا جایی که می توانستم شکستم، اما او چهل تا چهل و چهار گلوله توپ 13 میلی متری را داخل ما گذاشت. من از یک موتور پیستون و در موتور دیگر واحد سرعت ثابت منفجر شده بودم. قرار بود وثیقه بگیریم! ما در را رها کردیم و ناوبر در نیمه راه بود که مرد از رهگیری کنترل زمینی (GCI) برگشت و گفت: “نیروی 9 تا 10 دریا وجود دارد و ما هرگز نمیتوانیم شما را نجات دهیم.” آن هواپیما را به خلیج برادول برگرداند و می توانم به شما بگویم که دوباره نزدیک پرواز شد. ناوبر من مجروح شده بود و از صورتش خون می آمد. میتوانستم موتورها را ببینم که قرمز داغ کار میکردند، یکی در واقع روی فلز مذاب کار میکرد… همه چیز در داخل میدرخشید. بطری های هوا تیراندازی شدند و من برای فرود ترمزی نداشتم. پشه در روبان بود.
A celebration and a tribute to the warriors of the air who as young men served their country with unselfish devotion. Hear their words. Join these young Canadians in combat.AN EXCERPT FROM THE ACCOUNT OF GROUP CAPTAIN RAYNE SCHULTZ, 410 SQUADRON.It was heading home very fast, a Junkers 188, in thin cloud, well out over the North Sea. We hit it badly, and it was flaming, two-three hundred yards [of] flames streaming behind… my navigator, being a serious-minded individual said, “Let’s get in closer and take a good look at it, as it is a different type of aircraft and I can report on it when we get down.” So I closed in, which was the stupidest thing I ever did….The mid-upper gunner was not dead; he was sitting inside of the flames. The next thing I saw the gun traversing down toward us. I broke as fast as I could, but he put forty to forty-four 13mm cannon shells into us. I had pistons blown out of one engine and the constant speed unit blown out in the other. We were going to bail out! We jettisoned the door and the navigator was halfway out when the chap came back from the Ground Control Intercept (GCI) and said, “There is a Force 9 to 10 sea and we will never be able [to rescue] you.”So we brought that aircraft back to Bradwell Bay and I can tell you it near flew again. My navigator was wounded, bleeding from the face. I could see the engines running red hot, one was actually running on molten metal… the whole thing glowing inside. The air bottles were shot away and I had no brakes for landing. The Mosquito was in ribbons.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.